داستان شکست خوردن خدا از حضرت یعقوب در کشتی!
(کتاب تورات پیدایش، باب 32، آیات 24 تا 29)
«24 و يعقوب تنها ماند و مردي با وي تا طلوع فجر كشتي مي گرفت. 25 و چون او ديد كه بر وي غلبه نمي يابد، كف ران يعقوب را لمس كرد، و كف ران يعقوب در كشتي گرفتن با او فشرده شد. 26 پس گفت: »مرا رها كن زيرا كه فجر مي شكافد. گفت: تا مرا بركت ندهي، تو را رها نكنم. 27 به وي گفت: نام تو چيست؟ گفت:«يعقوب.» 28 گفت: از اين پس نام تو يعقوب خوانده نشود بلكه اسرائيل، زيراكه با خدا و با انسان مجاهده كردي و نصرت يافتي. 29 و يعقوب از او سئوال كرده ، گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا مي پرسي؟ و او را در آنجا بركت داد.»
به نظر شما چرا خدا باید با بنده خودش کشتی بگیرد و شکست بخورد!؟
Comments (1)